مؤسسه تحقیقات راهبردی تمدن اسلامی که سرپرستی آن به عهده حجت الاسلام دکتر محمدحسین متولی امامی است چند سال است طرح خود را روی موضوع «پولطلا» گذاشته و اعتقاد دارد برای پایهگذاری تمدن نوین اسلامی ضرورتاً باید از نظام پولی و بانکی فعلی عبور و پول خلقت که همان طلاست را احیا نمود. به بهانه انتشار کتاب تألیفی «درآمدی بر نظریه پولطلا: نظام پولی تمدن نوین اسلامی» و ترجمه کتابی با عنوان «احیای پولطلا: راهبرد خروج از بحران پول اعتباری» با ایشان، گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید.
بفرمایید مشخصه نظریه «پولطلا» که شما با این دو کتاب درصدد احیای آن هستید، چیست؟
ما اکنون کتابهای پولطلا در جهان اسلام داریم ولی با نظام فکری اهل سنت هستند و ربطی به نظام فکری شیعه ندارند. بحثهای فقه پول هم داریم که ربطی به مسئله انقلاب اسلامی و تمدن نوین اسلامی و دغدغههای انقلابی نداشته و راهکاری نیز ندارد. حرف ما این است که نظام پول اعتباری و پولهایی که به آنها در عربی «اوراق نقلیه» میگویند، امکان نظام سرمایهداری است. نظام پول اعتباری بستر نظام سرمایهداری است؛ تا وقتی که این بستر وجود دارد امکان تمدن اسلامی وجود ندارد، چرا که اساساً ریلگذاری و بستری که برای چرخش پول فراهم شده است، هماهنگی با آرمانهای ولایت فقیه ندارد. حرف من این است که ولایت فقیه و نظام پول اعتباری لایجتمعان هستند چرا که ولایت فقیه به دنبال اجرای عدالت و تقسیم عادلانه ثروت است در حالی که نظام پول اعتباری برای تمرکز ثروت و شکاف طبقاتی ایجاد شده است. این نظام پولی اصلاً برای نظام سرمایهداری به وجود آمده است و شما نمیتوانید در بستر سرمایهداری و نظام پولی مدرن، شعار عدالت بدهید. پول اعتباری چگونه این امکان را فراهم کرده است؟ با رویکرد خلق پول از هیچ. در واقع خلق پول موجب میشود تمرکز سرمایه و حجم نقدینگی و پولهای پرقدرت به دست عدهای سپرده شود و وقتی آن پول وارد جامعه میشود نقدینگی را افزایش میدهد و این شکاف طبقاتی روز به روز افزایش پیدا میکند. به نظر من کتاب نظریه پولطلا صورتی از پاسکاری فقه و نظام کارشناسی است و به نوعی با همدیگر همکاری کردهاند.
شاید این گفتمان در سطح جامعه با اقبال روبهرو شود، اما آیا این نظریه در جذب اهل علم هم موفق بوده است؟
باید منظور از اهل علم را مشخص کنیم. شما اگر نظریه ولایت فقیه حضرت امام(ره) را نگاه کنید، در هیچ یک از کتب علوم سیاسی و حقوق مرسوم جهان پذیرفته شده نیست. ادبیات ولایت فقیه از دل بطن فقه شیعی بلند شد و بدنه حوزه را با خودش همراه کرد. ما اگر بتوانیم بدنه حوزههای علمیه و فقها –یعنی نخبگان و اهل علم پایگاه فقاهت- را با این بحث همراه کنیم، موفق هستیم. چون این بحث ریشههای فقه شیعی دارد اقتصاد مدرن و کسانی که دکترای علوم اقتصادی و علوم اجتماعی خواندهاند، نمیتوانند بپذیرند و با این بحث بیگانهاند. کسی که با آن ادبیات انس گرفته نمیتواند با این بحث همراهی کند. به نظر خودمان در جریان دادن این بحث در بدنه حوزه، گامهای خوبی برداشتهایم و تعداد زیادی از فقها و بهخصوص فقهپژوهان حوزه را با آن همراه کردهایم؛ دستکم همدل هستند و مقابله نمیکنند، چرا که متن فقه شیعه با این بحث همراه است. اگر بخواهیم به سمت تمدن نوین اسلامی برویم، ضرورتاً چون سیاست باید از پایگاه فقاهت سیاستگذاری و طراحی شود، پول ما نیز باید همین طور باشد.
نکتهای که وجود دارد این است که اقناع حوزه نیز به نظر امکانپذیر نیست، دستکم همه را نمیتوان همراه کرد. مؤید این نکته هم همان بحث شوخی بودن اقتصاد اسلامی بود که توسط آقای علوی بروجردی مطرح شد.
من معتقدم اگر به خود نظریه ولایتفقیه نیز نگاه کنید، این نظریه در زمانهای که حضرت امام مطرح میکند، طرفداران کمی دارد. قرار نیست همه بدنه حوزه یک دیدگاه و تقریر را قبول کنند. شما در هر بحث و سطحی که از مطالعات و پژوهشهای علوم انسانی ورود میکنید، میبینید اختلافات و نظریات علمی خیلی متکثر است. من نظرم این است اگر کسی بتواند دانشی را ارائه دهد که نخست پایا باشد یعنی حرفهایش نظم داشته و مستند باشد و دوم پویا باشد یعنی کارآمد باشد، قطعاً پیروز میشود و نظریات دیگر را تحت تأثیر خود قرار میدهد. نظریه ولایت فقیه حضرت امام نیز همین طور بود، یعنی کارآمدی داشت، جامعه را با خودش همراه کرد و یک ساختار سیاسی ایجاد کرد. حالا در این بین کسی هم بگوید ولایت مطلقه نیست و مقیده است دیگر عیبی ندارد. بحثهای علمی سرجای خودش، الآن بحث این است که به قول حضرت آقا ما با تمدن به مثابه یک پدیده عینی و عملی روبهرو هستیم. به عبارتی ما باید ببینیم کدام نظریه و کدام دیدگاه توان راهبری اجتماعی و ساختارسازی دارد. اینکه من بنشینم و ۳هزار صفحه کتاب بنویسم و اینها را بیاورم و نقشه کنم اما هیچکدام ربطی به واقعیت اجتماعی نداشته باشد، قطعاً نمیتواند جریان نخبگانی و دولت و حکومت را با خود همراه و همراستا کند. اما اگر ما دانشی را ارائه دهیم که کارآمد باشد به سرعت از آن استقبال میشود. برای نمونه خود نظریه پولطلا و آن دیدگاهی که مطرح میکنیم، خودش دارد کارآمدیاش را نشان میدهد؛ شما نگاه میکنید که فقط در اصفهان، ۸۰ درصد ذخیره و پسانداز پولی اصفهانیها طلاست. مبادلات بین مردم طلایی شده است یعنی طرف میخواهد مثلاً خانه بخرد به سرعت طلاهایش را میفروشد و خانه میخرد یا برعکس، اینطور نیست که کسی ریال یا دلار نگه دارد و بیشتر طلایی شدهاند. خب این کارآمدی را نشان میدهد. شما در این بین فقط باید ساماندهی کنید.
حرف من این است که نگران تکثر دیدگاهها در حوزه نباشیم بلکه نگران این باشیم که نتوانیم طرح عملیاتی و کارآمد و راهبردی ارائه دهیم. در فقه تمدنی به نظر حقیر این صادق است و برخی از دیدگاهها اساساً ربطی به واقعیت ندارند؛ مثلاً طرف طرحی دارد که ۴۰-۳۰ سال است دارد مطرح میکند. اما پرسش این است که این طرح کجای این نظام را تکان و یا جامعه را تحت تأثیر خودش قرار داده است. باید طرح نظر به عمل و میدان باشد تا بتواند تمدنی باشد وگرنه با عنوان تمدنسازی که اتفاقی نمیافتد. فقه اگر بخواهد تمدنی و نظامسازی داشته باشد باید طرح علمی و برنامه ورود داشته باشد. ما در مؤسسه متا طرحی با عنوان طرح «تصرف» ارائه میکنیم که احتمالاً با آن آشنا باشید یا مقالهاش را مطالعه کرده باشید.
منظورتان همان «الگوی تصرفی» است؟
بله، با طرحهای عملیاتی پولطلای ما، برخی از طرحهایش سابقه ۱۵ ساله دارد و روی آن ۱۵-۱۰ سال فکر شده، عملیاتی کار شده است. برای نمونه همین الآن نزدیک ۱۰ شرکت با طرح ما حقوق با طلا میدهند. برخی از طرحها چهار پنج سال است ولی همهاش تست عملیاتی شده است. چند سال فقط بازار طلای ایران و کشورهای مجاورش را تحلیل میکردیم که چگونه تبادل میکنند یا مسئله حقوق با طلا به معنای اینکه حقوق کارگر و کارمند با طلا پرداخت شود ما را یکی دو سال درگیر کرده بود و چند شرکت مبتنی بر همین دیدگاه را طراحی کردیم. ویژگی برجسته کتاب این است که طرحهایی علمی برای وضعیت فعلی جمهوری اسلامی و در شرایط امروز جمهوری اسلامی ارائه میدهد. ما راهکارهای عملیاش را نیز دنبال کردیم و نمونههای عملیاش را هم داریم. فصل سوم کتاب مختص راهکارهای عملیاتی و گام به گام است. میشود این سؤال عامهپسند را پرسید که به هر حال کی قرار است اینها در سطح قانونگذاری و بعد نهادسازی برود؟
نخست اینکه این زمانپذیر نیست، یعنی اینگونه نیست که من زمان تعیین کنم ولی میبینیم امروزه ذائقه مردم به نگهداری ریال و پولهای اعتباری کم شده و بیشتر مردم دارند پسانداز خودشان را با طلا انجام میدهند و قرضالحسنههای طلا خیلی گسترش پیدا کرده است. اینکه هدیهها به فرزندان و همسران عمدتاً طلایی است نشان میدهد این ذائقه در مردم وجود دارد.
شما ببینید از زمانی که علمای اسلام و شیعه پیش از انقلاب گفتند مهریهها به ریال نباشد چون ریال نوسان دارد و مهریهها را بر اساس طلا نوشتند، اصلاً ذائقه جامعه ایران مبتنی بر همین تصمیمگیری چقدر نسبت به طلا متفاوت شده است.
میگویند شما اگر طلا داشته باشید از تورم فرار میکنید و اسم آن را پولشویی میگذارند. ما میگوییم حفظ ارزش پول خودم است و میخواهم ثروت خود را حفظ کنم. اگر این اتفاق بیفتد این مصوبه قانونی میتواند در کنار آن تصمیم علما مبنی بر نوشتن مهریه بر اساس طلا، پولطلایی شدن کشور را تسریع کند.
نظر شما